داستان بسیار غمگین و عاشقانه لبخند تلخ سرنوشت
ارسالی از طرف مسعود..
با تشکر از آقای مسعود که داستان زندگیشو فرستاد...
ارزش خوندن داره...توصیه میکنم بخونیدش
نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که میشد توی دستام نگه داشتم
هنوز یه ربع به اومدنش مونده بود
(بقيه در ادامه مطلب .... نـــــــظر يادتون نره ممــــــــنون)
نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که میشد توی دستام نگه داشتم
هنوز یه ربع به اومدنش مونده بود