loading...
شب فان،تیتراژ،دانلود ترانه،اس ام اس،فان کده،عاشقانه ها
shabfun بازدید : 112 سه شنبه 15 بهمن 1392 نظرات (0)

هربار کسی زخم زبانی به دل عاشق من زد

هربار کـــسی کنــج دلـم طـــعــنه به من زد

هـــــر وقـت زمان گــل روئیـــــــدن آن بــــود

غــــم آمد وآتـــــشی بـــر خــــــرمن من زد

تـو رابه لحظه های سبزو شیرینت رها کردم وخودچون

برگ پائیزی که افتادم خداحافظ

اگـــــرچـــــه حــــتـــم دارم مرا ازیاد خــــواهی بــــرد

ولــی هـــــرگــــز نــــــخـــــــــواهی رفــــــت از یادم

غـربت آن نیـست که تنها باشـی

غــرق درگـــوشـه غم ها باشی

غربت آن است که چون قطره آب

تـــــــشـــــنــه دیـــدن یار باشی

از همه خسته تر اینجا غرق گریه های خیسم

قلـمـم شکـــسته اما باز به یادت می نــویسم

مطالب عاشقانه|shabfun.ir

shabfun بازدید : 266 پنجشنبه 16 آبان 1392 نظرات (0)




رمان

نام کتاب: سایه های عشق

نویسنده: اعظم فرخزاد

فکرش و نمی کردم یک روز تنهای تنها باید بیام اینجا تا با بابا و مامان صحبت کنم . حالا باید چکار کنم ، بابا و مامان چرا اینقدر زود شما که می دونستید توی این دنیای بزرگ غیر شما کسی رو ندارم . پیش کی برم حالا باید تنهایی این راه و برم برام دعا کنید تا بتونم یک زندگی موفقی داشته باشم .

بفرمائید خانم

یک دختر کوچولو دیس حلوا رو طرفم گرفته بود : مرسی عزیزم نمی خواهم

دختر کوچولو رفت و من از جام بلند شدم و به سمت ایستگاه اتوبوس رفتم و روی نیمکتی نشستم تا اتوبوس بیاد به گذشته فکرکردم به زمانی که مامان از قدیم خودش می گفت وقتی توی یتیم خونه با بابا آشنا شده بودند و یک دل نه صد دل به هم داده بودند وقتی به سن ۱۸ سالگی رسیدن بابا از یتیم خونه خارج میشه و شروع می کنه به کار و درس خوندن که توی رشته زبان قبول میشه و مادر هم توی همون دانشگاه رشته ادبیات قبول میشه ساختمان ها از هم جدا بوده برای همین سال آخر دانشگاه همدیگر رو می بینن و با هم ازدواج می کنند .

بعد از پایان تحصیل هر دو توی یک مدرسه برای تدریس انتخاب میشن و بعد از ۲ سال من به دنیا میام . پدر همیشه از اون بچگی به من زبان یاد می داد و مامان چون عربی یاد داشت به من عربی یاد می داد و این شد که من حالا غیر از زبان فارسی زبان عربی و انگلیسی رو به خوبی یاد دارم . قبل از فوت پدر داشتیم با هم زبان آلمانی تمرین می کردیم ولی حالا اون ها رفتن اون تصادف لعنتی کاش من هم با اون ها می مردم چون حداقل دیگه الان تنها نبودم تا دیگران بخواهند برام تعیین تکلیف کنند .

برای دانلود رمان سایه های عشق به ادامه مطلب مراجعه کنید.

shabfun بازدید : 918 یکشنبه 05 آبان 1392 نظرات (0)





دانلود رمان

نام رمان : رویای ناتمام

نویسنده : سعید کوشافر


همهمه فضای دادگاه را پر کرده بود که قاضی وارد اتاق شد و در جای خود

نشست، حضور او به سر و صدای داخل دادگاه پایان داد.

قاضی بعد از چند لحظه پرونده ای را برداشتو مشغول مطالعه شد، هنوز چند

دقیقه ای نگذشته بود که سرشرا بالا آورد و حاضران در دادگاه را از نظر

گذراند و دوباره مشغول مطالعه پرونده شد.

قاضی بعد از مطالعه پرونده از سیما خواست که شرح ماجرا را بازگو کند.

زنی بلند قد و سفید رو که چروکهای صورتش حکایت از گذشته ای تلخ

داشت، با چادر سورمه ای که گلهای آن آرم سازمان زندانها بود، در صندلی

جلو نشسته بود.

دانلود در ادامه مطلب....

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1077
  • کل نظرات : 106
  • افراد آنلاین : 276
  • تعداد اعضا : 1473
  • آی پی امروز : 423
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 3,214
  • باردید دیروز : 209
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,423
  • بازدید ماه : 3,423
  • بازدید سال : 56,211
  • بازدید کلی : 1,413,713
  • کدهای اختصاصی
    عاشقانه،مطالب عاشقانه،جملات عاشقانه،متن های عاشقانه،جملات جدیدعاشقانه،مطالب زیبای عاشقانه،دانلود تیتراژ،دانلود،دانلود بازی،دانلود بازی های جدید،دنلودفوتبال 2014،فیفا2014،دانلودستان،عکس عاشقانه,تصاویر عاشقانه,+18,عاشقانه ها قالب وبلاگ

    گالری عکس
    دریافت همین آهنگ