حس بدی دارم امروز احساس میکنم دیگه براش مهم نیستم
دیگه منو دوس نداره شاید خسته است ولی نه خیلی سردبود رفتارش
نمیخوام از دسش بدم ولی نمیدونم حس میکنم نمیخواد بامن باشه
اون منو یه بچه میبینه خیلی سخته برام تو ذهن کسی که دوسش دارم بچه باشم یه جورایی بلاتکلیفم دلم گرفته حالم اصلا خوب نیست
حتی کسی نبود حرف دلمو بهش بگم امید کجای دادا دلم برات تنگ شده حالا
به وجودت نیاز دارم