چندیست که آشفته ام ای یار جوانم!
برگرد و از این حال پریشان برهانم
از قصّه ی چشمان تو دل کندن و رفتن
هرگــز نتوانم، نتوانم، نتوانم!!
**************************************
**************************************
نالیدن از این فاصله ها کارِ قلم نیست
در خانه ی ما جز غم دوریِ تو غم نیست
افسانه نگو! چگونه دست از تو کِشم من؟
من عاشق چشمان تو ام! دستِ خودم نیست!!
**************************************